English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (6137 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stage manage U اداره کردن
stage manage U کارگردانی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stage-manage U اداره کردن
stage-manage U کارگردانی کردن
Other Matches
manage U اداره کردن
I can manage that. <idiom> U من از پس این کار برمی آیم.
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
manage to do it U موفق بانجام ان شدن
I can manage that. <idiom> U من از پس آن بر می آیم.
manage U اداره کردن
manage U نگهداری کردن
i cannot manage him U حریف او نمیشوم
manage U گرداندن
manage U گرداندن
manage U مستقیم یا تحت کنترل
manage U اسب اموخته
manage U از پیش بردن
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
manage a person U حریف کسی شدن
manage grab U در آشغال کاوش کردن
It appears questionable whether he will manage to do that. U بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
not stage U مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage U یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
to go on the stage U بازیگرشدن
stage U مقام
to go on the stage U اکترشدن
zero stage U طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
first stage U مرحلهاول
second stage U مرحلهدوم
third stage U مرحلهسوم
at this stage <adv.> U درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
stage U قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage U مرحله
stage U مرحله دار شدن اشکوب
stage U در صحنه فاهرشدن
stage U طبقه
stage U صحنه نمایش
stage U پایه وهله
stage U منزل
stage U صحنه
stage U پرده گاه مرحله
behind the stage <adj.> <adv.> U محرمانه [اصطلاح مجازی]
behind the stage <adj.> <adv.> U خصوصی [اصطلاح مجازی]
to go on stage U وارد صحنه [نمایش] شدن
stage U چوب بست
stage U مراحل مختلف یک موشک
stage U اشکوب
stage U درجه مرحله
stage U سکو
stage U اسکان دادن
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U نیمکت اویزان
two stage sampling U نمونه گیری دو مرحلهای
stage director U مدیر نمایش
two stage experiment U ازمایش دو مرحلهای
stage door U در عقب صحنه
turbine stage U طبقه توربین
to put on the stage U بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
stage set U تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race U مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage payments U پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage fever U کرم بازیگری یا اکتری
stage set U تعویض سن
termination stage U مرحله پایانی
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage clip U سطحنمایش
stage doors U در عقب صحنه
stage whisper U نجوای روی صحنه
stage whispers U نجوای روی صحنه
speed stage U مرحله سرعت
speed stage U سطح سرعت
At that point [stage] , ... U وقتی که موقعش رسید...
To appear on the scene (stage). U روی صحنه ظاهر شدن
landing stage U حملباقایق
centre-stage U شرائطبسیار حساسو مهم
stage curtain U پردهنمایش
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U در پس پرده
regulator first stage U صفحهنمایشنخستینرگلاتور
mechanical stage U پایهمکانیکی
stage-struck U شیفتهی بازیگری
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
at the rear of the stage <adj.> <adv.> U پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
stage managers U مدیر نمایش
developmental stage U مرحله پیشرفت
differential stage U مرحله تفاضلی
energy stage U لایه انرژی
first audio stage U مرحله صوتی نخست
flood stage U تراز بحرانی طغیان
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
initial stage U طبقه نخستین
input stage U طبقه اولیه
larval stage U مرحله کرمی
macro stage U مرحله کلان
main stage U طبقه اصلی
main stage U عرشه اصلی
developmental stage U مرحله تکوینی
converter stage U طبقه مبدل
killer stage U صافی رنگ
stage managers U کارگردان نمایش
stage-managed U اداره کردن
stage-managed U کارگردانی کردن
stage-manages U اداره کردن
stage-manages U کارگردانی کردن
stage-managing U اداره کردن
stage-managing U کارگردانی کردن
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage fright U صحنه هراسی
anal stage U مرحله مقعدی
buffer stage U مرحله میانگیر
stage manager U کارگردان نمایش
mixer stage U طبقه مخلوط کننده
modulator stage U طبقه مدولاسیون
output stage U مرحله خروجی
oedipal stage U مرحله ادیپی
input stage U طبقه ورودی
phallic stage U مرحله التی
stage manager U مدیر نمایش
single stage U یک طبقه
oral stage U مرحله دهانی
quick stage U ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
single stage U یک طبقهای
multi stage U چند مرحلهای
stage direction U کاگردانی
multi stage U چند طبقه
stage direction U مدیریت
stage craft U فن درست کردن نمایش
stage coach U دلیجان
anal expulsive stage U مرحله مقعدی دفعی
anal retentive stage U مرحله مقعدی ضبطی
power amplifier stage U مرحله فزون ساز توان
multi stage production U تولید چند مرحلهای
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
push pull stage U طبقه پوش- پول
power output stage U طبقه خروجی
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
mechanical stage control U کنترلپایهمکانیکی
low power stage U طبقه کم قدرت
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
multi stage amplifier U تقویت کننده چند طبقه
It was stage –managed . It was trumped up. U صحنه سازی بود
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
multi stage amplifier U امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment U ازمایش چند مرحلهای
multi stage press U پرس چند طبقه
high pressure stage U طبقه فشار قوی
frequency divider stage U طبقه مقسم فرکانس
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
multi stage sampling U نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage scaffolding U داربست چند طبقه
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) . U میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. U صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
Recent search history Forum search
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com